صبر ایّوب داره یحتمل!

یه شوهرم نداریم باهاش مشاعره کنیم و بهش بگیم حق داره فقط از شعرای ابتهاج بخونه و اونم نتونه و بخواد بپیچونه و ما هم شوخی شوخی مسخرش کنیم و شوخی شوخی دعوامون بشه و شوخی شوخی آشتی کنیم و دوباره بخوایم مشاعره کنیم و بهش بگیم فقط حق داره از وحشی بافقی بخونه! و آخرِ جمله مونم بگیم دیگه حرف نباشه!

یه شوهرم نداریم اینا رو براش بنویسیم!

بیا ببین این تیر که مثل تیرِ در کمان، رفت و برنمیگردد، چه غم‌ناک بود... نویدِ برنگشتن غم‌ها را بده...

نویدِ روزهای خوبِ در راه...